داستان یک رئیس جمهور

 

داستان یک رئیس جمهور 

 

  پسری باهوش و زیرک بود و از کودکی علاقه به علم و دانش داشت. او یک آهنگر زاده ،

     شهرستانی و بزرگ شده جنوب شهر بود.

نوجوانی احمدی نژاد

   و از بچه مذهبی های محل،

    می شد حدس زد که اعتقادات دینی محکمی دارد.

 

 

 

 

 

با رتبه خوبی وارد دانشگاه شد.

کارت دانشجویی احمدی نژاد

 

 عضو فعال انجمن اسلامی و با بچه های آنجا حسابی دم خور بود

احمدی نژاد دانشجویی

 

 کم کم با امام آشنا و علاقه مند و شیفته او گردید.

امام احمدی نژاد

 

،  " انقلاب تازه پیروز شده بود." 

خبر رسید که از جنوب و غرب به کشور حمله شده است.

 با دوستانش به جنگ رفت.

احمدی نژاد جبهه

 

 دوستانی که بعضی از اونها دیگر در عالم خاکی نیستند.

جبهه احمدی نژاد

 

جنگ تمام شد.

دولت به او پیشنهاد استانداری تازه تاسیس اردبیل را داد. از فرمانداری ماکو به اردبیل آمد.

اردبیل استانداری

 

مدتی بعد  شورای شهر دوم به دنبال یک شهردار مناسب و کارشناس برای تهران بود. پیشنهاد مسولیت شهر را به او دادند.  او هم پذیرفت.

تهران احمدی نژاد

 چند سال دیگر نیز گذشت...

تا اینکه سرانجام در یک روز ساده  که شهردار در حال استراحت بود.

خواب احمدی نژاد

 

 سحر گاه از خواب بیدار شد. 

 

شهردار صبحانه اش را خورد.

احمدی نژاد صبحانه

 

کفشهای بنددارش را پوشید تا راهی مسجد شود.

احمدی نژاد

  

جمعیت زیادی درب مسجد جمع شده بودند. و یک صدا می گفتند: شهردار مردمی ما رئیس جمهور ماست.

استقبال مردمی

 

 او مثل همیشه با روی خوش جواب داد.

گفت زود است هنوز صبح نشده.

چند روز بعد ثبت نام کرد. 

انتخابات

 

رقابت  شدید ، حریفان  قدر و تنور انتخابات داغ داغ .

 

نام او در حلقه فرضی نبود.  در مرحله اول کمتر نگاهی به سمت او رفت.

 

ولی او محکم و جدی آمده بود.

احمدی نژراد محکم

 

شعار خوبی انتخاب کرده بود.

احمدی نژاد انتخابات

 

 گفتمان عدالت طلبی کاملا فراموش شده بود.

 

فضای فرهنگی نیز به هوای تازه نیاز داشت.

 

  بعد از موفقیت در مرحله اول، بعضی ها تازه فهمیدند حضور او جدی است و اتفاقا تصمیم قطعی برای ماندن دارد.

 

با اینکه دیر آمده بود  ولی خیلی زود او را شناختند.

 

مردم از سادگی او لذت می بردند و سادگی و صداقت وی در دل آنها نشسته بود.

 

ابراز احساسات و لبخند او را هم دوست داشتند.

مردم احمدی نژاد

 

 رقابت تنگاتنگ و فشرده شده بود.

 

بعضی ها شمشیر را از همان ابتدا از رو بستند و تهمت و تخریب علیه او را با غلظت زیاد شروع کردند.

 

 موج حملات به سویش سرازیر شد.

 

ولی در آنسو و در میان مردم، گاهی هجوم احساسات پاک آنها، کار را برای وی سخت می کرد. 

 

 در همه حال از خدا کمک می خواست.

 

و در همه جا

نماز احمدی نژاد

 

، گام دوم را هم با موفقیت برداشت.

 

مسیر راه برایش مشخص بود.

 

 بند کفشهایش را محکم تر بست.

احمدی نژاد

 

دوباره از خدا کمک خواست تا در این راه یاری اش کند.

احمدی نژاد نماز

 

از امام عصر مدد جست.

مسجد جمکران            

 

و از محبوبیتی که بین مردم کوچه و بازار داشت.

 

و سادگی اش که به دلها می نشست.

ساده زیستی احمدی نژاد

 

البته در این راه دعای معلم اولش هم موثر بود.

احمدی نژاد معلم کلاس اول

 

توانایی های خودش هم به کمکش آمدند.

 

تیمش را انتخاب کرد.

احمدی نژاد

 

تا گامهایش را محکم تر بردارد.

احمدی نژاد

 

 بعضی  گروههای داخل دایره قدرت، هنوز او را غریبه می دانستند.

 از دست آنها به خدا پناه برد.

 

گاهی با او نامهربانی شد و تخریب .

عده ای پر ادعا عکسش را آتش زدند اما بر خلاف مدعیان برنیاشفت و با آرامش جواب داد.

دانشگاه امیر کبیر احمدی نژاد

 

این همه عجله و زیاده روی در تخریب یک رئیس جمهور ؟!!

 

نیت کرد تا راه امام و رهبری را ادامه دهد.

 

بعدها او  توانست شاخ بعضی ها را در نیویورک بشکند.

دانشگاه کلمبیا

 

 او در گل زدن به دروازه حریف و استفاده از فرصتهای طلایی تبحر خاصی داشت.

فوتبال احمدی نژاد

 

سوگند خورده بود برای دفاع از حق ملت ذره ای کوتاه نیاید.

انرژی هسته ای

 

از آسمان تمام شهرها گذر کرد.

سفرهای استانی احمدی نژاد

 

به دیدن مردم شهرها رفت و مردم هم به استقبالش آمدند.

 

 با زبان خودشان با آنها صحبت کرد.

احمدی نژاد خانواده شهدا

 

گاهی بلوچ

 

گاهی مانند یک لرستانی غیور

احمدی نژاد در لباس بختیاری

 

گاهی یک روستایی شاد

 

گاهی یک عرب خوزستانی

احمدی نژاد لباس عربی

 

گاهی یک رفتگر شهرداری

 

گاهی ترکمن

احمدی نژاد

 

 پاستور را خانه اول خود کرد.

 

شیوخ کوچک منطقه را مسحور قدرت خویش کرد.

احمدی نژاد شیوخ منطقه

 

روی اقیانوس پلی به اون طرف آب زد.

احمدی نژاد آمریکای جنوبی

 

اما کفشهای آهنینش را همه جا به پا داشت.

 

افکار بلندی برای ایران در سر داشته و دارد

احمدی نژاد تکنولوژی موشکی

 

در نگاه خسته اش دلسوزی برای ایران موج می زد.

 

 ملت را در تنهایی خود شریک کرد.

 

ولی بعضی خودی ها نامهربانی می کنند و مدام در کارش  کارشکنی می کنند.

 

 

 

و چه زود گرد پیری بر چهره اش نشست.

سه سال مدارا

 

ولی  خدا در همه حال با متقین و صبر پیشگان است.

لزوم عدالت

نظرات 11 + ارسال نظر
تلنگر جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:04 ب.ظ http://talangor86.blogsky.com

سلام دوستان
با اینکه تکراریه دوست داشتم یه بار دیگه به مناسبت سالگرد حماسه ۴۰ میلیونی ۲۲ خرداد مرورش کنیم.
ما دلبسته شخص نیستیم . بلکه دلبسته مرامیم و به مرام عدالتخواهی و خدمترسانی را که احمدی نژاد در فضای کشور زنده کرد عشق می ورزیم.
این مطلب در تاریخ دوشنبه 11 خرداد ماه سال 1388
در همین وبلاگ نمایش داده شد و اون موقع بالاترین آمار بازدید را داشت.
یاعلی
http://talangor86.blogsky.com/1388/03/11/post-188/

مریم جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:19 ب.ظ http://barkhiz.blogfa.com

عالی بود
بسیار عالی
البته بعضی از عکس ها باز نمیشن ها
راستی نوای وبلاگتون هم عالیه
موفق باشید

نظر لطفتونه.البته بنده دوباره چک کردم.
اینجا که همه عکس ها باز میشن. شاید مربوط به سرعت اینترنت باشه.

قریب جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ب.ظ

یک زمان سر به هوا بودم و از دل غافل
تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد
خوب و جالب بود.
موفق باشی.

مجاهد جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ http://falaq.blogfa.com

سلام
احرکم عندالله
بعد از مدتی با حجاب و پوشش اسلامی بروزم
یا حق

مژگان شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ

سلام!
در صداقت و نیت خیر ریئس جمهور شکی نیست...
تنها یک چیز نگران کننده است!...شکل گیری حلقه ی تندروها گرداگرد اندیشه ها و ارزشهای ریئس جمهور؛که فضا را روز به روز تنگتر می کنند و آتش تفرقه را شعله ور تر و دل دشمنان انقلاب و ولایت را شادتر!...نمونه اش حرکت نسنجیده این گروه در روز ۱۴ خرداد!
با آرزوی موفقیت برای شما و همقطارانتان؛
سربلند و پیروز باشید!

esperanza شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ق.ظ http://solitude.blogsky.com

خیلی شاعرانه بود دوستِ من.
اما این را هم بگو:
در دورانِ او تورم به بالاترین میزان خود رسید.
در دورانِ او بیکاری به بالاترین میزانِ خود رسید.
در دورانِ او تضادِ طبقاتی بیداد می کند.
در دورانِ او واردات به بالاترین میزانِ خود رسید.
در دوران او صنعت فلج شد. او که ادعای حمایت از تولید و تولید گر را داشت.
در دورانِ او...
واقعیت را دگرگرون جلوه ندهید. مومن بودن به جای خود.کاردان بودن هم به جای خود. مسایل را با هم خلط کرده اید متاسفانه.

سلام علیکم
شما چند ادعا بدون سند مطرح کرده اید که با واقعیات جامعه تطابق ندارد.
انصاف در نقد درست عملکرد دولت ضروریست.

مسافران سحر شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ق.ظ http://mosaferanesahar.blogfa.com

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام

از پیوستن شما به مسافران سحر سپاسگزارم . ان شاءالله هر قدمی که بر می داریم لبخند رضایتی را بر لبان مبارک مولایمان بنشاند . علاوه بر حضور ارزشمند شما ، امیدوارم برادران و خواهران دیگری نیز از طریق شما با این طرح آشنا شوند .

اگر سؤالی داشتید در خدمتم .

سلام علیکم
انشالله!

طیب شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:43 ق.ظ http://hazadikhah.blogfa.com

سلام
زیبا بود.باز هم به ما سر بزنید اگه موافقید همدیگه رو لینک کنیم تا بیشتر به هم سر بزنیم.

من که مدتهاست شما را لینک کرده ام!

انجمن اسلامی مستقل هرمزگان شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ق.ظ http://mostaghelhu.blogfa.com

سلام
نمی دونم مال کدوم دانشگاهید اما خوشحال میشم نظرتون رو در مورد مطالب وبلاگ انجمن بدونم و بیشتر با هم در ارتباط باشیم.
منتظرتونم.

سلام
دانشگاه علوم پزشکی همدان

میثم تمار شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ق.ظ http://meisam1900.blogsky.com

سلام
شما هم با افتخار لینک شدید

فدایی رهبر شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ب.ظ http://http://www.khamenehi.blogfa.com/

سلام
هرچند تکراریه ولی شیرین و مثل پتکیه بر سر مرفهان و قدرت طلبان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد