پیرامون لاتاری


لاتاری، داستان غیرت مردان ایرانی در پی تعرض بیگانگان به ناموس وطن است.


 

 

در بخش اول فیلم، داستان عشق امیرعلی و نوشین روایت می شود.


امیرعلی در کودکی مادرش را از دست داده، پدرش دوباره ازدواج کرده، و اکنون در یک اتاق مجردی در گوشه ای از تهران زندگی می کند.


پدر و زن بابایش با سایر بچه ها که کوچک هستند، در گوشه ی دیگری از تهران ساکنند.


امیرعلی، اهل کار است و در یک مغازه نان شیرمال پزی اشتغال دارد. همچنین، اوقات فراغت خود را به تمرین حرفه ای فوتبال، زیر نظر مربی اش – آقا موسی – می پردازد.


حاج موسی، از بازمانده های جنگ است، که از سیاست کناره گرفته و خود را با ورزش مشغول کرده است.


یکی از نقاط مثبت فیلم (متاسفانه تقریبا در سینما گم شده) نشان دادن صحنه به مسجد رفتن موسی همراه امیرعلی و دیگر بازیکنان جوان برای نماز است.

 

حاج موسی هرچند آدمی جدی است و حتی گاهی اخلاق تندی دارد، اما رابطه اش با بچه ها صمیمی و پدرانه است؛ تا آنجا که امیرعلی مسائل خصوصی زندگی اش را با او در میان می گذارد.

 

نوشین هم مثل امیرعلی از نعمت مادر محروم است؛ زبان انگلیسی خوانده، و اخیرا در دفتر یک شرکت مشغول به کار شده است.


پدر نوشین، ورشکست شده، و اکنون مشغول دست فروشی لباس است. نیما - برادر نوشین- هم که با امیرعلی دوست است، به دلیل بدهی به زندان افتاده است.



نوشین کار می کند تا بتواند بدهی پدرش را بدهد و برادرش را از زندان آزاد کند.

اما مبلغ بدهی خیلی بیشتر از اینهاست؛ چون پدرش مجبور شده وام نزولی بگیرد و اکنون حدود سیصد میلیون بدهکار است.


امیرعلی یکبار در گذشته همراه پدرش به خواستگاری نوشین آمده، اما با جواب منفی پدر نوشین مواجه شده است.


پدر نوشین، مردی بددهن است و تعادل روانی ندارد. از نظر او، دامادی می تواند دخترش را خوشبخت کند که پولدار باشد.


پدر امیرعلی هم با این ازدواج مخالف است و خانواده ی نوشین را هم شأن خانواده خودشان نمی داند.


امیرعلی در جریان رفت و آمدها و درخواست های مکرر از پدر نوشین برای کسب رضایت او، با شخصی به نام سامی مواجه می شود.


نوشین، سامی را همکار پدرش معرفی می کند، اما امیرعلی به سامی مشکوک است.


امیرعلی، یکبار هم به اصرار حاج موسی را به درب خانه ی نوشین می کشاند، اما پدر نوشین حرمت او را هم نگه نمی دارد و راهشان نمی دهد.


در همان زمان، سامی با یک جعبه شیرینی از راه می رسد و وارد خانه می شود.


نوشین در دیدار بعدی، به امیرعلی اطلاع می دهد که قصد دارد برای کار به عنوان مترجم به دبی برود، تا بتواند به تدریج بدهی پدرش را پرداخت کند.


این سفر از طرف سامی هماهنگ شده، و امیرعلی حس خوبی به آن ندارد.


امیرعلی و نوشین از قبل با هم قرار گذاشته بودند که از طریق لاتاری، بتوانند اقامت آمریکا را بگیرند و بعد از ازدواج به آنجا مهاجرت کنند، اما رفتن نوشین همه ی برنامه ها را خراب می کند.


لاتاری گرین کارت، یک قرعه کشی برای دریافت ویزای اقامت دائم آمریکاست. ترامپ، در سیاست های ضد مهاجرتی خود، این نوع ویزا را لغو کرد.


قسمت اول فیلم، با خبر خودکشی نوشین به پایان می رسد.


قسمت دوم فیلم، به ماجرای انتقام امیرعلی می پردازد که با همکاری حاج موسی، نهایتاً به کشف یک شبکه فساد می انجامد.



این شبکه فساد، دختران جوان ایرانی را با وعده ی بازیگر و مشهور شدن، یا با وعده ی درآمد بالا به عنوان مدلینگ به امارات می برد، و آنجا کم کم پیشنهاد های ... را مطرح می کند.


محمدحسین مهدویان (کارگردان فیلم)، اشراف اطلاعاتی سپاه را در دبی، با شخصیت حاج مرتضی به تصویر می کشد.


در نهایت، سامی و خلیفه زاده  اماراتی کشته می شوند تا هیچ بیگانه ای جرئت تعرض به ناموس ایرانی را نداشته باشد.


پایان داستان، نه یک الگوست، نه در بیان درست و غلط بودن نحوه انتقام؛ بلکه بیان رؤیایی سرانجام غیرت مردان ایرانی است، که حتی حاضرند در راه دفاع از شرف و ناموس، از جان خویش بگذرند.

***

امروز بیستم فروردین، سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی ، و روز هنر انقلاب اسلامی است.

تماشای این فیلم را که جزء آثار ارزشمند در فهرست آثار هنری انقلاب است به همه شما بزرگواران توصیه می کنم.


نظرات 1 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 04:40 ب.ظ http://l-r-y.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد